ویلیام بردلی پیت متولد ۱۸ دسامبر ۱۹۶۳بازیگر و تهیهکننده فیلم اهل ایالات متحده آمریکا است. او تاکنون افتخارات متعددی از جمله دو جایزه اسکار، یک جایزه فیلم بفتا و دو جایزه گلدن گلوب را برای تهیهکنندگی و نقشآفرینیهایش دریافت کردهاست.
پیت در بیش از ۸۰ فیلم و سریال تلویزیونی بازی کرده است. از جمله فیلمهای مشهور او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مورد عجیب بنجامین باتن The Curious Case of Benjamin Button
“مورد عجیب بنجامین باتن” ساختهی دیوید فینچر در سال ۲۰۰۸، اقتباسی از داستان کوتاه کلاسیک اسکات فیتزجرالد، شاهکاری تکنولوژیک و داستانی تکاندهنده است که در کارنامهی هنری برد پیت جایگاهی ویژه دارد. این فیلم با تصاویر خیره کنندهی کامپیوتری، سه جایزه اسکار را در بخشهای بهترین جلوههای بصری، بهترین گریم و بهترین کارگردانی هنری به خود اختصاص داد و برد پیت نیز برای بازی درخشانش نامزد بهترین بازیگر مرد شد.
اما فراتر از نوآوریهای تکنیکی، “مورد عجیب بنجامین باتن” داستانی عمیق و تراژیک روایت میکند که تماشاگر را تا انتهای فیلم مجذوب خود میکند. داستان بنجامین، مردی که برعکس روند طبیعی زندگی، پیر به دنیا میآید و با گذر زمان جوانتر میشود، چالشهای فیزیکی و روانی متعددی را به تصویر میکشد. برد پیت با ظرافتی بینظیر، حرکات و احساسات بنجامین را در هر سن و سالی به زیبایی به نمایش میگذارد. از معصومیت کودکانهی او در بدنی پیر گرفته تا شور و اشتیاق جوانیاش در کالبدی فرسوده، پیت تصویری کامل از شخصیت بنجامین ارائه میدهد.
چرخش معکوس زندگی بنجامین، فرصتی برای تأمل در فلسفهی زندگی و گذر زمان به مخاطب میدهد. فیلم به زیبایی نشان میدهد که علیرغم گذر زمان و تغییرات ظاهری، احساسات و تجربیات انسانی در هر سنی ارزشمند و منحصر به فرد هستند. “مورد عجیب بنجامین باتن” سفری شگفتانگیز در گذر زمان است که با تصاویری خیره کننده، داستانی عمیق و بازیهای درخشان، به یکی از ماندگارترین آثار سینمایی تبدیل شده است.
بابل Babel
یکی از جذابیتهای برد پیت، توانایی او در کنار گذاشتن نقش ستاره سینما و بازی در شخصیتهای همدل و واقعی است. در فیلم “بابل” ساختهی آلخاندرو گونزالس ایناریتو، پیت نقشی متفاوت از آثار پاپکورنی خود را ایفا میکند. او در نقش ریچارد جونز ظاهر میشود که برای نجات زندگی زناشویی خود به همراه همسرش به مراکش سفر میکند.
اما سفر آنها به تراژدی میانجامد و ریچارد در صحرای مراکش با چالشهای عاطفی و وحشتناکی روبرو میشود. پیت به زیبایی آشفتگی و وحشت یک مرد معمولی در شرایطی غیرعادی را به تصویر میکشد.
“بابل” به بررسی تأثیر یک سری اتفاقات ناگوار بر زندگی افراد در سه قاره میپردازد و از نظر احساسی فیلمی سنگین و تکاندهنده است. محتوای آزاردهندهی فیلم، تماشای آن را چالشبرانگیز میکند، اما بازی درخشان برد پیت، نقطه قوت بزرگ “بابل” به حساب میآید.
اگرچه پیت برای این نقش نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب شد، اما بازی او در سایهی بازیهای قدرتمند دیگر بازیگران فیلم مانند کیت بلانشت و رینکو کیکوچی قرار گرفت.
کشتار با لطافت Killing Them Softly
“کشتار با لطافت” اقتباسی از رمان جنایی “کشتن آنها به آرامی” اثر جورج هیگینز در سال ۱۹۷۴ است. برد پیت در این فیلم برای دومین بار با اندرو دومینیک، کارگردان “جسی جیمز بیقانون”، همکاری میکند.
متاسفانه، “کشتار با لطافت” با واکنشهای متفاوتی از سوی منتقدان روبرو شد و در گیشه نیز به موفقیتی دست نیافت. پیت در این فیلم نقش جکی کوگان، یک آدمکش بیرحم را ایفا میکند که برای حل و فصل آشفتگی ایجاد شده توسط چند سارق در قمارخانههای زیرزمینی استخدام میشود.
اندرو دومینیک با هوشمندی، داستان اصلی رمان را به روز رسانی میکند و آن را در بحران مالی سال ۲۰۰۸ آمریکا روایت میکند. این فیلم به نقد وعدههای دوران اوباما میپردازد و فراتر از یک درام جنایی معمولی، به تفسیرهای اجتماعی بیرحمانهای از افول سرمایهداری میپردازد.
بازی درخشان برد پیت در کنار دیالوگهای جذاب و سریع، به خوبی مضامین فیلم را به تصویر میکشد. مونولوگ پایانی فیلم، یکی از به یاد ماندنیترین لحظات بازیگری پیت است.
هفت Se7en
برد پیت در طول دوران حرفهای خود با کارگردانان برجستهای همکاری کرده است، اما به نظر میرسد علاقهی خاصی به کار با دیوید فینچر دارد. در دهه 1990، هر دو به دنبال اثبات خود بودند: فینچر در حال تثبیت جایگاه خود به عنوان کارگردانی خلاق و پیت در تلاش بود تا توانایی خود را به عنوان بازیگری جدی نشان دهد.
همکاری این دو در سال 1995 با فیلم “هفت” رقم خورد، یک فیلم جنایی معمایی که به یکی از آثار ماندگار هر دوی آنها تبدیل شد. پیت در این فیلم یکی از ویرانگرترین و احساسیترین نقشهای خود را ایفا میکند.
“هفت” داستان دو کارآگاه را دنبال میکند که در پی دستگیری یک قاتل سریالی خاص هستند. پیت در نقش کارآگاه جوان “دیوید میلز” ظاهر میشود که با کارآگاه باتجربهای به نام “سامرست” با بازی مورگان فریمن همکاری میکند.
پیت به دلیل شخصیت پیچیده و چندبعدی میلز، این نقش را انتخاب کرد. میلز برخلاف ظاهر خشن و بیرحم خود، مردی آسیبپذیر و دارای نیت خیر است. پیت با انتخاب این نقش، قصد داشت از کلیشهی “مرد جذاب و بیدغدغه” که در ذهن مخاطبانش شکل گرفته بود، فاصله بگیرد.
کارآگاه میلز شخصیتی آشفته و رنجور است که زندگی شخصی او در هم ریخته است. سکانس پایانی فیلم و پرسش مشهور “توی جعبه چیه؟” یکی از به یاد ماندنیترین صحنههای تاریخ سینما و از نمادینترین لحظات حرفهای برد پیت به حساب میآید.
جالب است که پیت بعدها اشاره کرده که حتی سالها پس از ساخت فیلم، بسیاری از مردم در خیابان او را متوقف میکنند و از او میپرسند که “توی جعبه چیه؟”.
“هفت” نه تنها نقطه عطفی در کارنامهی دیوید فینچر محسوب میشود، بلکه برد پیت را نیز به عنوان بازیگری توانمند و فراتر از نقشهای کلیشهای تثبیت کرد.
باشگاه مبارزه Fight Club
“باشگاه مبارزه” ساختهی دیوید فینچر در سال ۱۹۹۹، بدون شک یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای نسل خود است، اما در عین حال، از جمله فیلمهایی است که به شدت مورد سوءتفاهم قرار گرفته است. این اثر که امروزه به عنوان یک کلاسیک کالت شناخته میشود، در زمان اکران با بیمهری منتقدان و تماشاگران روبرو شد. کمپین بازاریابی نامناسب و عدم درک صحیح استودیو از مضامین فیلم، عاملی در این عدم موفقیت بود.
اما با وجود این چالشها، “باشگاه مبارزه” به مرور زمان جایگاه خود را به عنوان اثری ماندگار در تاریخ سینما تثبیت کرد. راز بزرگ فیلم فینچر از همان ابتدا در آن نهفته است، البته اگر بیننده بداند کجا را باید نگاه کند. با این حال، چه از این راز آگاه باشید و چه نباشید، پایان فیلم همچنان غافلگیری رضایتبخشی را به همراه دارد.
“باشگاه مبارزه” بدون شک یکی از بهترین فیلمهای ساخته شده در تاریخ سینماست و از پایانی پیچیده و خاص برخوردار است. اما نقطهی قوت اصلی این اثر، نقل قولهای نمادینی است که شخصیت تایلر دوردن با بازی درخشان برد پیت به زبان میآورد.
اما تایلر دوردن کیست؟ یک صابونفروش بداخلاق با بدنی ورزیده؟ مظهر هرج و مرج و ویرانی که پرچم مبارزه با هژمونی سرمایهداری را به دست گرفته است؟ یا منادی خشونت که راهی برای رهایی از سرکوب و کسالت زندگی مدرن به مردان نشان میدهد؟ تایلر دوردن تمام اینها و بیشتر از اینهاست.
برد پیت برای آماده شدن برای این نقش، سختیهای زیادی را متحمل شد. او به یادگیری هنرهای رزمی ترکیبی پرداخت و در کلاسهای صابونسازی شرکت کرد. تغییر فیزیکی برای ایفای یک نقش، امری رایج در بین بازیگران است، اما دیدن برد پیت در حال جان بخشیدن به شخصیت غیرمتعارف و فوقکاریزماتیک تایلر دوردن، تجربهای شگفتانگیز است.
روزی روزگاری در هالیوود Once Upon a Time in Hollywood
“روزی روزگاری در هالیوود” که قطعاً بهترین فیلم کوئنتین تارانتینو محسوب نمیشود، فرصتی طلایی را برای همکاری برد پیت و لئوناردو دیکاپریو در قالب طنز فراهم میکند. در این فیلم که در تقاطع تاریخ و تخیل روایت میشود، شاهد تقلا و افول دو شخصیت به نامهای ریک دالتون (دیکاپریو) و کلیف بوث (پیت) در هالیوود سال ۱۹۶۹ هستیم. این دو که در مسیر سقوط شغلی خود قرار دارند، به طور اتفاقی درگیر حادثهای غمانگیز و هولناک در هالیوود میشوند.
کلیف، بدلکار ریک، راننده و مدیر برنامه او و در واقع دست راست اوست. با این حال، فعالیتهای این دو به موازات هم پیش نمیرود. کلیف در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرد که در آنها شاهد لحظاتی از تاریخ واقعی در حال وقوع است، از جمله صحنهای نسبتاً بیاحترامی و غیرضروری به بروس لی، افسانه رزمیکار فقید.
با وجود برخی از نقاط ضعف فیلم، شخصیت کلیف با دیالوگهای عالی و طنزی منحصر به فرد، به عنوان یک کاراکتر فوقالعاده و جذاب، بار اصلی فیلم را به دوش میکشد. برد پیت برای بازی درخشان خود در این نقش، جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را دریافت کرد. این اولین جایزه اسکار بازیگری پیت پس از سه نامزدی ناموفق در این بخش بود و او این افتخار را با بازی در کمدی تاریک و دیوانهوار تارانتینو به دست آورد.
بهسوی ستارگان Ad Astra
“آد آسترا” ساختهی جیمز گری، بدون شک یکی از درخشانترین فیلمهای علمی تخیلی قرن بیست و یکم است. این فیلم با وجود روایتی حماسی، داستانی صمیمی و احساسی را دربارهی پیوند میان پدر و پسر روایت میکند. “آد آسترا” در میان آثار علمی تخیلی امروزی، جایگاهی ویژه دارد چرا که اثری متفکرانه و عمیقاً احساسی است.
این فیلم که در چند سال گذشته توسط جیمز گری ساخته شده است، فراتر از یک سفر اکتشافی فضایی صرف عمل میکند. “آد آسترا” سفری درونگرایانه برای مردی را به تصویر میکشد که در جستجوی پاسخ به سوالات خود است.
موجهای الکترومغناطیسی قدرتمندی که به زمین آسیبهای قابل توجهی وارد میکنند، به طور فزایندهای برای این سیاره تبدیل به مشکلی بزرگ شدهاند. برای جلوگیری از فاجعهای بزرگتر، روی مکبراید، فضانوردی با بازی برد پیت، مأموریتی را به عهده میگیرد و راهی سفری فضایی به مدار نپتون میشود تا علت این موجها را کشف و آنها را خنثی کند.
اما گره دراماتیک داستان در اینجاست که پایگاه فضایی مقصد روی، در اعماق فضا، همان پایگاهی است که پدر او در جوانی به آنجا اعزام شده و هرگز از آن بازنگشته است.